هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

**محیط کشت آزمایشگاهی: دنیای خیسِ جان دادن به میکروبها**
آزمایشگاه بدون محیط کشت مثل آشپزخانه بدون مواد اولیه است. اینجا، به جای نمک و فلفل، با پپتون و آگار سروکار داریم. محیط کشت، آن ظرفِ نامرئیِ زندگی است که میکروبها را از نیستی به هستی میآورد، گاهی برای کشتنشان، گاهی برای شناختنشان و گاهی فقط برای سرگرمی!
بعضی محیطها سادهاند، مثل آبگوشت مغذی که هر باکتری گرسنهای را به خود جذب میکند. مثل یک رستوران فستفود برای میکروبها. هرچه بخواهند، قند، نمک، اسیدهای آمینه، همه چیز دم دستشان است. اما بعضی محیطها نخبهگرایانهاند، مثل محیط مککانکی که فقط به باکتریهای لاکتوزخوشان اجازهٔ رشد میدهد و بقیه را سر جایشان میخواباند. اینجا دیگر رستوران نیست، یک آزمونِ انتخابی است.
و بعد محیطهای افتراقی میآیند، مثل بلاد آگار که با خون تزئین شده و باکتریها را مجبور میکند تا هویت واقعی خودشان را فریاد بزنند. بعضیها خون را میشکنند (همولیز میکنند)، بعضیها فقط تماشاچی میمانند. اینجا دیگر رشد کردن کافی نیست، باید هنر هم بکنی!
اما محیط کشت فقط باکتریها را نمیپروراند. قارچها هم سهم خودشان را میخواهند. محیط SDA (سابورو دکستروز آگار) با pH اسیدیتر، مثل ویلاهای شمالِ قارچهاست. کپکها اینجا حسابی خودنمایی میکنند، گاهی سبز، گاهی سیاه، گاهی پشمیتر از هر لباس زمستانی.
حالا تصور کنید محیطهای کشتی که اصلاً دوست ندارند چیزی رشد کند! محیطهای انتخابیِ سختگیر، مثل محیط نمکیِ مانیتول که فقط استافها را تحمل میکند و به بقیه اجازهٔ نفس کشیدن هم نمیدهد. یا محیطهای غنیشده با آنتیبیوتیک که مثل یک دیوار آهنین، باکتریهای حساس را پس میزنند و فقط سوپرمنهای مقاوم را نگه میدارند.
در نهایت، محیط کشت فقط یک ترکیب شیمیایی نیست، یک جور بازی با زندگی و مرگ است. یک آزمایشگاهِ مینیاتوری که در آن میتوانی شرایط را دستکاری کنی تا ببینی چه کسی زنده میماند و چه کسی تسلیم میشود. شاید به همین دلیل است که میکروبشناسان عاشق محیط کشتاند—چون در پتریدیشِ کوچکشان، دنیایی از جنگ و همزیستی را تماشا میکنند.